مهرنوش، فولاد آبدیده می شود/ هایده تابش


امروز دقیقن دو سال و یک ماه وهفده روزه از اولین روز آشنایی من ومهرنوش و ده روز از بازداشتش می گذرد و بدون اغراق باید بگویم این ده روز بارها طولانی تر از زمان آشنایی به نظرم آمده،دلم برای خنده ها وپر حرفی هایش تنگ شده! شب قبل از بازداشت زدم ودر مورد جفای تلویزیون نسبت به کمپین با هم صحبت می کردیم؛ صدای خنده اش هنوز توی گوشم هست که می گفت: در موردش شنیده اما ندیده!
در این دوسالی که در کنار هم، کمپینی بودیم زمانی نبود که از دغدغه ها وتجربه هایش در ده سال فعالیت در حوزه زنان حرف نزند، برایم از روزی می گفت که جز اولین نفرات بیانیه کمپین را امضا کرده ، روزهایی که زیر نظر استانداری کلاس های کار آفرینی وتوانمندسازی برای زنان برگزار کرده و کارگاه هایی که برای خشونت برگزار کرده. گاهی با خود فکر می کنم افرادی مثل مهرنوش به غیر از تجربه ها و دانشی که در زمینه زنان دارند، علاقه مندی، دلسوزی و شور جوانیشان ثروتی برای این مرز و بوم است که با غفلت ونگاه شکاک مدیران این مملکت در معرض فنا قرار گرفته،حال آن که با بهره گیری از مهرنوش و دختران و زنانی مثل او که مطمئنم کم نیستند آینده ای بهتر خواهیم داشت.اما امروز مهرنوش تجربه ای دیگر را آموزش می بیند، فولاد آبدیده می شود ومن به او افتخار می کنم وبه تمام زنان دیگر چون او که روز های سخت را با روحیه ای قوی پشت سرمی گذرانند.هر روز از خانواده اش پیگیر حال و روزش می شوم و نتیجه ی پیگیری ها را می پرسم ، به نظر می آیدروحیه اش را از خانواده اش می گیرد و انگار من هم از خانواده او روحیه می گیرم، هر روز جای خالیش را بیشتر احساس میکنم ومی فهمم که چه جایگاهی در زندگیم داشته. تازه فهمیدم که چه زمان های طولانی را با هم میگذراندیم، انگار که این زمان های طولانی با هم بودن او را یکی از اعضای خانواده من کرده ، طوری که هر بار با باز کردن در خانه می شنوم: از مهرنوش چه خبر؟منتظرش هستم ومیدانم به زودی برمی گردد و این بار یک عالم حرف و بیان تجربه از روزهای بازداشت و زندان با خود دارد که بگوید.

مادرمهرنوش اعتمادی: فقط مرا ازاین سرگردانی نجات دهند

تغییر برای برابری - قریب به یک هفته پس از بازداشت مهرنوش اعتمادی فعال کمپین یک میلیون امضای اصفهان در دوم آذر ماه تاکنون اطلاع مشخصی ازوضعیت او در دست نیست. صبح روز دوم آذر ماه ماموران با در دست داشتن حکم جلب و حکم تفتیش منزل که به امضا دادستانی اصفهان رسیده بود، اعتمادی را بازداشت کردند. سپس در شعبه 11 دادگاه انقلاب اصفهان به وی تفهیم اتهام شد و ابتدا قرار بازداشت 24 ساعته و سپس قرار وثیقه 50 میلیونی برایش صادر کردند. با وجود این هنوز مهرنوش در زندان است و خانواده اش نگران. با مادر مهرنوش، صدیقه شالبافیان، گفتگویی انجام داده ایم که می خوانید:

اگر ممکن است خلاصه ای از روند پرونده ی مهرنوش برای ما بگویید.
روز دوشنبه دوم آذر مامورینی که می گفتند از ستاد خبری اطلاعات هستند ساعت 8 صبح با حکم دادستانی اصفهان وارد منزل ما شدند، یعنی یک حکم برای جلب داشتند و یک حکم برای تفتیش وسایل شخصی مهرنوش که البته این آقایان همه ی خانه را گشتند و علاوه بر وسایل مهرنوش از وسایل من و برادرهای مهرنوش هم چیزهایی با خودشان بردند، مثلا کیس کامپیوتر و دست نوشته ها که مهرنوش هم خیلی به این موضوع اعتراض داشت. بعد از ظهر روز دوشنبه مهرنوش تماس گرفت و گفت که فردا به دادگاه مراجعه کنیم. سه شنبه در شعبه 11 دادگاه انقلاب جلسه ای تشکیل شد که بعد از آن به ما گفته شد که 24 ساعت قرار بازداشت صادر شده، البته رسمی گفته نشد.دو روز بعد مهرنوش با ما تماس گرفت و گفت که قرار وثیقه ی 50 میلیونی برایش صادر شده، ولی وقتی ما فردایش برای گذاشتن سند مراجعه کردیم بازرس شعبه 11 به ما گفتند که وثیقه تعیین کردم ولی از شما نمی پذیرم چون تحقیقات تمام نشده. ما به معاون دادستان مراجعه کردیم، ایشان می گفتند که غیر ممکن است قراری تعیین شود و پذیرفته نشود و می گفتند شما اشتباه می کنید . فعلا ما در این سردرگمی هستیم.

تماس شما با مهرنوش در چه حدی بوده ؟ آیا اطلاعی از او دارید؟
ما فقط دو یا سه تماس تلفنی کوتاه و کنترل شده با مهرنوش داشتیم، حتی دو بار تا به حال بازپرس پرونده به ما گفته که برای ملاقات برویم و یک بار به ما نامه هم داده ولی بعد از مراجعه به زندان و ساعت ها معطلی به ما گفتند که چون مهرنوش بازجویی دارد امکان ملاقات نیست . اما وعده ملاقات در روز عادی ملاقات در زندان را داده اند که امیدواریم عملی شود. ما حتی هنوز اتهامش را هم دقیق نمی دانیم، همان روز من از آقایانی که به منزل ما مراجعه کرده بودند پرسیدم جرم مهرنوش چیست ؟ گفتند فعالیت هایش در کمپین یک میلیون امضا.

در خواستی که از مقامات قضایی دارید چیست؟
اجرای قانون. من فقط می خواهم که مرا از این سرگردانی نجات بدهند، به وثیقه ای که به خود مهرنوش هم ابلاغ کردند عمل کنند، و اتهامش را شفاف به ما بگویند، ما چون تا این لحظه خبر دقیقی از وضعیت مهرنوش نداریم طبیعتا نگران وضعیتش هستیم.خواست دیگرمان هم این است که وکیل مهرنوش را در پرونده بپذیرند تا پیگیری های قانونی را انجام دهد.

آیا شما از فعالیت های مهرنوش اطلاع داشتید؟ فکر می کنید فعالیت هایش سزاوار چنین برخوردی است؟
بله اطلاع داشتم، و فکر می کنم نه تنها قانونی است بلکه به نفع جامعه هم هست، مهرنوش سال ها وقتش را صرف تحقیق، تدریس و فعالیت در مورد زنان کرده، حالا هم نه درخواستش غیرقانونی است و نه نحوه ی عملکردش. می دانم مهرنوش هیچ وقت از چارچوب قانون فراتر نرفته است.

اقدام بعدی که انجام خواهید داد چیست؟
ما کاری به جز مراجعه مجدد به مقامات قضایی نداریم و راهکارهای حقوقی که خود دادستان و دیگران می دهند را پیگری می کنیم، اگر نتیجه نگرفتیم به مقامات قضایی بالاتر مراجعه خواهیم کرد.

25نوامبر؛ روز جهاني مبارزه با خشونت عليه زنان

تاریخچه
برای اولین بار در اولین گردهمایی فمینیستی برای آمریکای لاتین و جزایر دریای کارائیب که در بوگوتا، کلمبیا، در روزهای ۱۸ تا ۲۱ ژوئیه ۱۹۸۱، تشکیل شد، روز ۲۵ نوامبر برابر با 4 آذر به عنوان «روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان اعلان شد. تاریخ ۲۵ نوامبر به یادبود خاطره ۳خواهر اهل جمهوری دومینیکن، خواهران “میرابال” انتخاب شد. قتل این سه زن در سال ۱۹۶۰ در دوران حکومت دیکتاتوری رافائل تراجیلو صورت گرفت. اعلان این روز به عنوان روز جهانی مبارزه با خشونت بر علیه زنان به عنوان احترام به این سه خواهر و همچنین اذعان به وجود خشونت جنسی در جهان است. سه دختر خانواده ميرابال، پاتريا، مينروا و ماريا ترزا در سال‌های ١٩٢٤ ، ١٩٢٧ و ١٩٣٥ در منطقه‌ای كه امروز در جمهوری دومينيكن استان سی باس ناميده می شود متولد شدند. هر سه تحصيلات متوسطه را به پايان رسانده ، مينروا و ماريا برای ادامه تحصيلات وارد دانشگاه شدند. هر سه خواهر و همسرانشان درگير مبارزه با رژيم فاشیستی " تراجيلو " بودند، و به رغم پيگردها و زندانی شدن‌های مكرر به شركت در فعاليت‌های سياسی عليه خودكامگی‌های " تراجيلو " ادامه می دادند. در ژانويه ١٩٦٠ ، پاتريا رياست اجلاسی را به عهده داشت كه عاقبت در ژوئيه همان سال " نهضت مقاومت سری " را بنياد نهاد. از آن پس خواهرها و ساير يارانشان در سراسر كشور بيش از پيش مورد فشار و آزار رژيم مستبدانه " تراجيلو" قرار گرفتند و در همان سال در راه بازگشت از زندان، به طرز فجیعی به قتل رسیدند.

تعریف خشونت:
خشونت را استفاده عمدی از نیرو یا قدرت فیزیکی، که می تواند با تهدید یا با تمایل، بر روی خود یا دیگری یا بر یک گروه یا جامعه اعمال شود تعریف کرده اند. اعمال خشونت می تواند بدون آسیب ظاهری یا همراه با ایجاد جراحت، مرگ، آسیب روحی-روانی، اختلال رشد یا محرومیتهای گوناگون باشد. خشونت می تواند به صورت حاد یا مزمن، آشکار در مکانهای عمومی و یا در خفا اعمال شود.
انواع خشونت را می توان به سه دسته تقسیم کرد:
1- خودآزاری
2- خشونت بین فردی
3- خشونت سازمان یافته

خشونت علیه زنان:
به معنای هر رفتار خشنی است که به واسطه ی زن بودن بر کسی اعمال می شود. این نوع خشونت موجب آسیب شده یا با احتمال ایجاد آسیب جسمی، جنسی یا روانی و به منظور ضرر و رنج زنان اعمال می شود. خشونت علیه زنان به صورت فردی و مستقیم و به صورت خشونتهای آشکار و پنهان بروز می کند.

انواع خشونت علیه زنان:
1- خشونت جسمی: این خشونت به شیوه های گوناگون اعمال می شود و کتک خوردن، شکنجه و قتل را در بر می گیرد.
2- خشونت و آزار جنسی: به هرگونه رفتار غیر اجتماعی گفته می شود که از لمس کردن بدن زن شروع شده و تا مرحله تجاوز را دربر می گیرد. این خشونت هم می تواند در حوزه زندگی زناشویی و خانوادگی و هم در حیطه اجتماعی از سوی افراد ناشناس اعمال شود.
3- خشونت روانی: رفتار خشونت آمیزی که شرافت، آبرو و اعتماد به نفس زن را خدشه دار کند. این رفتار به صورت انتقاد ناروا، تحقیر، تمسخر، توهین و فحاشی، متلک گفتن، تهدید مداوم به طلاق یا ازدواج مجدد بروز می کند.
4- خشونت مالی: در بسیاری از نقاط جهان، زنان نیروی کار بی جیره و مواجب هستند و باید تا آخر عمر از خانواده خود مراقبت کنند. آنان اکثراً دسترسی به منابع اقتصادی ندارند و تا آخر عمر وابسته به افراد ذکور خانواده باقی می مانند و چنانچه مرد خانواده آنها را در مضیقه قرار دهد ادامه زندگیشان به مخاطره می افتد.
5- خشونت سیاسی: خشونت سیاسی از طریق عملکرد قدرت رسمی یعنی مجموعه دستگاه های سیاسی علیه زنان اعمال می شود. این نوع خشونت به صورت «غفلت از حقوق انسانی زنان در قانون گذاری» انعکاس می یابد و به صورت« عدم حمایت از برابری حقوق زن و مرد در سیاست گذاری» ظاهر می شود و به خصوص در برنامه ریزی های فرهنگی دولت نمود عینی پیدا می کند.

خشونت علیه زنان در ایران در دو حوزه خصوصی و عمومی اعمال می شود:
1- حوزه خصوصی:
شامل تمام اشکال خشونت می شود که در محیط خانواده نسبت به زنان اعمال می شود و به آن خشونت خانوادگی می گویند و شایع ترین نوع خشونت علیه زنان است و امکان تکرار و ادامه آن تا زمان مرگ زن وجود دارد و در دو دوره اتفاق می افتد:

در خانه پدر
خشونت افراد مذکر در خانواده های ایرانی برای فرزندان دختر امر پذیرفته شده ایست که حتی در غیاب پدر، سایر افراد ذکور مانند برادر، عمو، دایی، شوهر خواهر و ... خود را مجاز می دانند که در امور دختران خانواده دخالت کنند و حتی با اعمال خشونت به اصطلاح آنها را یر جای خود بنشانند. علاوه بر این در خانواده نگاه به فرزندان پسر و دختر و تعریف حدود آزادی، اختیار، حق انتخاب، وظایف و... آنها متفاوت است.

در خانه شوهر
ریاست مرد بر خانواده و قدرت وسیعی که قانون و عرف به او اهدا کرده زمینه ساز اعمال خشونت علیه زنان در خانواده است. مرد در مقام رییس و مدیر خانواده برای خود اختیارات نا محدودی قایل است و زمینه های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی نیز بر آنها مهر تایید می زند بنابر این زمانی که مرد احساس می کند شالوده قدرت انحصاری و ریاستش مورد تهدید است، دست به خشونت جسمی و روانی می زند، برای زن محدودیت مالی ایجاد می کند و روابط او با دوستان وخانواده را کنترل کرده تا حدی که می تواند زن را عملاً در خانه اش زندانی کند.

2- حوزه عمومی:
خشونت علیه زنان در حوزه عمومی عرصه های گسترده تری را در بر می گیرد:
-آداب و رسوم
در بسیاری از موارد خشونت علیه زنان را توسط آداب و رسومی که در گروههای اجتماعی اعم از شهری، روستایی یا عشایری وجود دارد، توجیه می کنند مانند قتلهای ناموسی، ازدواجهای اجباری خانوادگی با عنوان ناف بری، رسوم مربوط به شب زفاف و...
- فرهنگ شفاهی و کتبی
علاوه بر آداب و رسوم، اصطلاحات و ضزب المثلهایی که در فرهنگ شفاهی و کتبی ما رایج است نیز حامل پیام خشونت نسبت به زنان و ترغیب مردان به انجام آن است.
- سنتها و تفاسیر سنتی از دین
از آنجایی که باورهای اعتقادی مهمترین بخش سنت ما را تشکیل می دهند، برخی تفاسیر سنتی از دین نقش بسیار مهمی در اعمال خشونت دارند. از نگاه سنت گرایان در روابط دو جنس نابرابری مطلق حاکم است و این طرز تفکر که طی قرنها بر ساختار ذهنی مردم تاثیر عمیقی گذاشته، به یکی از عوامل سرکوب زنان در خانواده، عرصه های اجتماعی و سیاسی تبدیل شده است.
- موسسات اجتماعی
در ایران موسسات اجتماعی مانند مدرسه، مراکز آموزشی، مطبوعات، رادیو-تلوزیون، سینما، سازمانهای ورزشی و هنری و ... از اصول سیاستهای دولتی تبعیت می کنند و با توجه به اینکه در سیاست گذاریهای دولت دیدگاه مردسالار به شدت تاثیرگذار است و به دلیل حضور کمیاب زنان در سطوح بالای مدیریت، امور فرهنگی و اجتماعی زیر نگاه منحصراً مردانه سامان می یابد به همین دلیل موسسات اجتماعی نمی توانند به گونه ای عمل کنند که زن و مرد با حقوق مساوی از فرصتهای اجتماعی، فرهنگی و هنری بهره مند شوند.
- نظام حکومتی
در ایران نظر غالب بر قانون اساسی، ساختار حکومتی، قوای سه گانه مقننه، مجریه و قضاییه، شورای نگهبان و ... متمایل بر تفاسیر سنتی از دین می باشد و چون این دیدگاه در تعیین قوانین، توزیع قدرت و نقش پذیری در سطوح مدیریت کلان کشور تاثیرگذار بوده و زنان در بسیاری از این جایگاهها حق حضور ندارند و از طرفی دیگر مردانی که برای این سمتها انتخاب می شوند دارای همان دیدگاه هستند، نمی توانند در امر بهبود وضعیت زنان نقش اساسی ایفا کنند.
در نتیجه ی این عوامل است که خشونت خانوادگی، اجتماعی، قانونی و سیاسی نسبت به زنان تا کنون مهار نشده است.

راهکارهای مقابله با خشونت علیه زنان:
1- ارائه خدمات به قربانیان خشونت از طریق:
- رشد تشکلهای زنان
- ایجاد گروههای پلیس زن (با آموزش های مخصوص در این زمینه)
- تاسیس خانه های امن
- تقویت نهادهای مددکاری اجتماعی و مشاوره قضایی در کنار دادگاهها خانواده
- برگزاری میزگرد و کارگاههای آموزشی
- ایجاد فرصتهای شغلی برای زنان و حمایت از تحصیلات دختران در مدارس حرفه ای
- ایجاد مراکز مشاوره جهت ارائه توصیه های قابل اجرا
- ایجاد شبکه کمک رسانی

2- تلاش برای ایجاد تغیر دیدگاه مردان از طریق:
- تشویق زنان به گفتگو در خصوص خشونتهای اعمال شده و تاثیرات کوتاه مدت و بلند مدت آن بر آنها
- برنامه های درمانی برای مردان خشن از طریق مشاوره و کارگاههای آموزشی
- ارائه برنامه های عمومی و آموزشی برای تعلیم افراد جامعه برای دستیابی به جامعه بدون خشونت

3- تغییر در شیوه های قانونی از طریق:
- تاسیس دادگاههای ویژه برای رسیدگی به نقض حقوق زنان و کنترل خشونت علیه آنان
- تعلیم افسران اجرایی
- آموزش و تعامل با وکلا، قضات و قانون گذاران در چگونگی برخورد با قربانیان خشونت و حمایت از آنها
- تشکیل گروههای زنان برای بررسی مواد قانونی
- تجدید نظر در قوانین
با توجه به نقش تاثیر گذار تبعیضات قانونی در ابقاء خشونت علیه زنان، کمپین یک میلیون امضا را می توان یکی از حرکت های تاثیر گذار برای کم کردن میزان اثر گذاری خشونت های ساختاری- قانونی بر روی زنان دانست. کمپین یک میلیون امضا حرکتی است که جمعی از فعالان حقوق زن از شهریور ماه85 آغاز کرده اند و قصد دارند تا یک میلیون امضا برای لغو قوانین تبعیض آمیزی نظیر دیه، ارث، شهادت، طلاق، حضانت، سن مسئولیت کیفری و از این قبیل جمع آوری کنند. این قوانین، تعدادی از مصادیق تبعیض علیه زنان در قانون مدنی ایران است که پیامدهای خشونت باری بر زندگی زنان ایران در بر دارد.
___________________________________
براي کسب اطلاعات بيشتر در مورد کمپين به آدرس http://www.signforchange.info/ مراجعه کنيد و در صورت تمايل به همکاري با کمپين در جمع‌آوري امضاء، درخواست خود را به آدرس
forequality@gmail.com ارسال نمایید.هر شهروند ایرانی با داشتن یکی از بیانیه­های کمپین می تواند اقدام به جمع­آوری امضا نماید.


كمپين يك ميليون امضا در اصفهان

مهرنوش اعتمادي بازداشت شد


مهرنوش اعتمادي از فعالان حقوق زنان و عضو كمپين يك ميليون امضا دراصفهان، ساعاتي قبل در منزل خويش بازداشت شد. بنا بر گفته‌ي وكيل مهرنوش؛ "متاسفانه اين يازداشت غيرقانوني وي بدون ارسال احضاريه بنا به دستوردادستان اصفهان صورت گرفته است. اطلاعات درستي ازاتهام و يا اتهامات وي در دست نيست اما بنا به گفته ماموران اطلاعاتي ،علت دستگيري وي راجع به فعاليتهايش در كمپين يك ميليون امضا ست."

همچنين اموال شخصي اعتمادي نيز توسط ماموارن ضبط شده است.


كمپين يك ميليون امضا در اصفهان

علي مشمولي با قيد وثيقه آزاد شد

علي مشمولي از فعالين دستگير شده‌ي 13 آبان در اصفهان، پس از گذراندن قريب به سه هفته بازداشت، شنبه شب و پس از تامين وثيقه‌ي پنجاه ميليوني آزاد شد. وي پس از آزادي وضعيت جسمي و روحي خود را مناسب توصيف كرد.

كمپين يك ميليون امضا در اصفهان

محسن پريزاد مقدم به قيد وثيقه آزاد شد

ظهر امروز- دوشنبه 25 آبان- محسن پريزاد مقدم كه بنابر آخرين اطلاع دوازدهم آبان دستگير و به زندان اراك منتقل و سپس به تفرش انتقال يافته بود، به قيد وثيقه آزاد شد. وضع روحي و جسمي محسن بعد از آزادي خوب و مناسب بوده است.
با اميد آزادي ديگر دوستان دربند، بويژه علي مشمولي عزيز.
كمپين يك ميليون امضا در اصفهان

دستگیری فعالان کمپین اصفهان

محسن پریزاد مقدم و علی مشمولی از اعضای کمپین یک میلیون امضای اصفهان و فعالین دانشجویی، چهارشنبه 13 آبان و در جریان راهپیمایی این روز، حوالی میدان انقلاب اصفهان بازداشت شدند. بنا بر اطلاعات واصله، علی مشمولی هم اکنون در زندان دستگرد اصفهان به سر می برد اما محسن پریزاد مقدم پس از دستگیری به اراک منتقل شده است. این در حالیست که محل اقامت، زندگی همچنین محل دستگیری محسن شهر اصفهان بوده است. احتمال می رود این انتقال به مرکزی دیگر به واسطه ی فعالیت های دانشجوی وی بوده باشد.
اخبار تکمیلی را در پی کسب خبر به اطلاع دوستان خواهیم رساند.
کمپین یک میلیون امضا در اصفهان

در میان 134 کشور، ایران در جایگاه 128 ام تبعیض جنسیتی

منبع: فردا
براساس آخرین جدول شاخص تبعیض جنسی سالیانه اعلام شده، در میان 134 کشور نام ایران با شاخص 0.584 در ردیف 128 قرار گرفت. لازم به توضیح است که این شاخص بین 0 تا 1 متغیر است و به این معنی است که اگر شاخصی نزدیک 0 باشد تبعیض جنسی بسیار پایین است و هر میزان که به 1 نزدیک می‌شود تبعیض افزایش می‌یابد.
به گزارش سرویس بین‌الملل «فردا»، بر اساس آماری که توسط مجمع اقتصادی جهان (برگزار کننده اجلاس داووس) ارائه شد،‌ 67٪ از کشورها در بحث تبعیض جنسیتی بهبود و پیشرفت داشته‌اند در حالی‌که 33٪ از کشورها نیز وضعیت بدتری داشته‌اند.
شایان ذکر است که مواردی نظیر فرصت‌های اقتصادی و میزان مشارکت زنان، سطح سواد،‌ بحث درمان و طول عمر و میزان مشارکت آنها در عرصه‌های سیاسی، 4 عنوانی هستند که برای سنجش این شاخص، مورد ارزیابی قرار می‌گیرند.
طبق روال سال‌های گذشته، کشورهای اسکاندیناوی چهار رده برتر جدول را به خود اختصاص دادند. اما آمریکا و انگلیس سیر نزولی داشته‌اند.
"ملانی ورویر" سفیر سیار مسائل جهانی زنان می‌گوید: " چالش‌های اصلی زمان ما بدون حضور زنان قابل حل نیست. زنان کلید اصلی رشد اقتصادی هستند ،‌ در حالی هنوز در مراکز تصمیم گیری جایگاه خود را نیافته‌اند."
بر اساس گزارش منتشر شده مربوط به سال 2009‌ ، با توجه به رابطه مستقیم میان توسعه اقتصادی و حضور زنان در عرصه‌های سیاسی، 43 کشور در این زمینه پیشرفت داشته‌اند، در حالی‌که بیشتر کشورهای دنیا در مباحثی نظیر سطح سواد، میزان مشارکت اقتصادی در مجموع 40٪ پیشرفت داشته‌اند و در میزان مشارکت زنان در عرصه‌های اقتصادی آمار شگفت‌انگیز 83٪ داشته‌‌اند.
امسال ایسلند جای نوروژ را در صدر جدول گرفت. نکته قابل توجه این است که آمریکا نیز از ردیف 27 جدول به ردیف 31 سقوط کرد که یک روند نزولی را در پیش گرفته‌است چنانچه در سال 2006 جایگاه این کشور در رده 23 بود.
در پایان لازم به ذکر است که ایران در سال 2006 از میان 115 کشور با شاخص 0.580 در رده 108، در سال 2007 از میان 128 کشور با شاخص0.590 در رده 118 و در سال 2008 از میان 130 کشور با شاخص 0.602 در رده 116 جدول قرار گرفت.

بر خواهیم گشت

درود به همه ی خوانندگان وبلاگ "کمپین یک میلیون امضا در اصفهان"
چندیست که مدیریت سایت بلاگفا، در اقدامی همدستانه با نهادهای امنیتی، وبلاگ کمپین را از سرور خود حذف و عملن بایگانی مطالب را نیز از ما سلب کرده است. بر این اساس و جهت پیشگیری از اقدامات مشابه بعدی، به این فضا نقل مکان کرده و در حال راه اندازی مجدد وبلاگ هستیم.
با سپاس از شما

نظم در بي ساختاري (گزارشي از جلسه صبح 8 مارس در اصفهان)

مراسم 8 مارس اصفهان که پس از پیش بینی ها و برنامه ریزی های قریب به دو ماهه، به تاریخ پنجشنبه 15 اسفند برگزار شد، در نوع خود مراسمی خوب و موثر بود که نتایج کیفی آن به تایید قریب به اتفاق شرکت کنندگان و میهمانان در آن مراسم رسیده است. بنا به اهمیت مباحثی که در آن نشست صورت یافت، لزوم ارائه ی مباحث بیستر احساس می شد و از آنجایی که پیاده سازی و تنظیم مطالب ِ سه جلسه ی این نشست قدری زمان برد و همین امر به تلاقی تهیه گزارش با تعطیلات نوروز منجر شد، به تعبیری "مدتی این مثنوی تاخیر شد".
با اینهمه و با توجه به اهمیت زیاد موضوعات مطروح شده از سویی، و قابلیت خاص مطالب که مشمول گذر زمان نشده اند از دیگر سوی، گزارش اولین نشست این مراسم که در صبح ِ برگزاری صورت گرفت، ذیلا ارائه می شود و امید است که یکبار دیگر موضوع ِ همچنان بکر مطرح شده، به بحث دوستان کشسیده شود.

نظم در بی ساختاری
عنوان اصلی موضوع نشست صبح، "نظم در بی ساختاری" تعیین شده بود که پر واضح بود، بواسطه ی ورود به بحث ساختار و نیز مشارکت همه ی شرکت کنندگان در بحث، موضوعات دیگری از دل بحث بیرون می آید.
در بادی امر، خود موضوع بحث از سوی یکی از شرکت کنندگان با این ادعا مورد سوال قرار گرفت که: " نظم در بی ساختاری نوعی بدعت بوده و نظم و ساختار ملازم یکدیگرند. نظم یعنی ساختار و هر ساختاری ناشی از نظمی است."
مهرنوش اعتمادی با طرح این موضوع که "هر حرکتی در مسیر مشخص، نظم است و ساختار بیشتر سلسله مراتبی است" ، نظم و ساختار را لازم و ملزوم ندانسته، مدعی شد که وجود نظم بمعنای ساختار نیست. در ادامه شهاب الدین شیخی ضمن اشاره به تفاوت ماهوی میان نظم و ساختار گفت: "ساختار می تواند نظم دهنده باشد ولی هرچه نظم دارد لزومن ساختار نیست و رابطه ی نظم و ساختار دوطرفه نیست. وی با تصریح اینکه " ساختار انواع گوناگونی دارد، و تصوری که اکثر دوستان دارند، شورش ذاتی و ماهوی جنبش زنان علیه ساختار عمودی است، چه معتقدند که این ساختار(عمودی)، ساختاری مردانه است." تلقی بی ساختاری کمپین را ناشی از ذهنیتی تاریخی دانست که همواره در برابر خود، ساختار را در شکل عمودی آن دیده اند و بنابراین کمپین را فاقد ساختار تصور می کنند. بر این اساس بود که به زعم شهاب الدین شیخی:" نباید از لفظ ساختار ترسید، کمپین ساختار دارد ولی شکل آن تعریف نشده است."

در همین راستا، زهره اسدپور ساختار را مجموعه ای از نقش ها و روابط تعریف کرد و اشکال های مطرح شده را به تعریف کمپین مربوط دانست و شکل عمل و ساختار کمپین را با توجه به ساختار اجتماعی – سیاسی ایران، جز بصورت وضعیت موجود غیر ِ ممکن دانست. وی با بیان اینکه " کمپین وقتی خودش را تعریف کرد، ساختارش را هم تعریف کرد" پیرامون ساختار کمپین اینچنین گفت که" ما مجموعه ای از آدم ها هستیم که روابط و اشتراکات حداقلی داریم. شبکه ای با پیوندهای سست باعث گستردگی کمپین است و این پیوند فقط در جهت تغییر قوانین تبعیض آمیز است. نه حزب هستیم و نه سازمان و این حقیقت کمپین و دلیل گستردگی آن است."
الناز انصاری اما معتقد به نامتعارف و یا تعریف نشده بودن ِ ساختار کمپین نبود، وقتی در ادامه گفتگوها، با این اشاره که" نشسته ایم و ساختار تعریف می کنیم" همین امر را نوعی ساختارگرایی دانست و گفت: "کسی منکر وجود ساختار نیست، بلکه ساختار کمپین شکل منعطفی دارد که در عین وجود چنین تجربه ای در دیگر کشورها، شکل آن برای جامعه ما تازگی دارد."

در ادامه بحث پروین اردلان نیز با مشکل خواندن عنوان بحث، لزوم پرداختن به مصادیق را مطرح کرد و گفت: " ما ابتدای کار کمپین گفتیم ساختار ِ افقی و بعد مدعی شدیم که ساختار نداریم. اما وقتی بحث جایزه سیمون دوبووار پیش آمد، ساختار را عمودی تعریف کردیم. چرا که برای دریافت جایزه نیاز به نماینده داشتیم و ما نماینده نداشتیم. پس بحث رای گیری پیش آمد، حال آنکه پاسخ ما به درخواست خارج از کشور نباید بر مبنای سوال آنها باشد که منجر به تغییر ساختار بر مبنای سوال آنها شویم."
در این زمان دو پرسش هایده تابش عطف به جایزه سیمون دوبووار مسیر گفتگو را وارد فاز دیگری کرد. آنجایی که با طرح اینکه: "1- اگر ساختار حاکم حاضر به مذاکره با کمپین شود چگونه باید تصمیم گرفت؟ و 2- اگر باز هم جایزه ای مثلن با مبلغی بالاتر پیش بیاید چه وضعیتی در برابر آن خواهیم داشت؟" عملن بحث در مورد شکل تصمیم گیری و جایگاه عضو را در کمپین پیش آورد.

تصمیم گیری در کمپین
پس از آنکه اکثر حاضران در جلسه بر وجود ساختاری افقی و منعطف در کمپین تاکید کردند، بحث پیرامون سوالات هایده و امکان یا لزوم تصمیم گیری در مواقع اینچنین در صورت تکرار وضعیت شروع شد.
علی عبدی در پاسخ به پرسش اول و با اشاره به اینکه سیستم حاکم هرگز پاسخی از کمپین دریافت نمی کند، تنها جواب کمپین را امضاهای جمع آوری شده دانست و گفت: "با همین امضاها فشار وارد کرده و حساسیت ایجاد می کنیم و در راستای بحث بر سر تعریف عضو کمپین و چگونگی تصمیم گیری در مواقع ممکن بیان داشت: " درباره عضو کمپین باید گفت هر نتیجه ای که در این باره گرفته شود باز هم نمی توان بحث رای گیری را مطرح کرد."
فاطمه پیغمبرزاده نیز در پاسخ به یکی از سوالات اینچنین اظهار نظز کرد که: " در باب مذاکره باید گفت چانه زنی در ساختارهای هرمی وجود دارد ولی ساختار کمپین قابلیت این را ندارد."
شهاب الدین شیخی نیز با اشاره به سه سند کمپین و مشخص بودن نوع کار آن گفت: " بحث مذاکره با حکومت اصلن وجود ندارد. کمپین حزب یا سازمان نیست که وارد چنین مذاکراتی شود بلکه عبارت است از یکسری خواست های حداقلی که پذیرفته ایم در جهت آنها کار کنیم."

اما پیرامون جایزه سیمون دوبووار، پذیرش آن و تصمیم گیری در باب آن نیز مباحثی صورت گرفت؛
تقریبن غالب حاضرین بر این نظر بودند که همچون جایزه اخیر در موراد احتمالی بعدی نیز ضرورتی به پذیرش جایزه نقدی نیست. همه موافقین این نظر، استناد به سندهای سه گانه کمپین را مقوم نظر خود دانسته و معتقد بودند که در موارد احتمالی بعدی نیز پذیرش یا عدم پذیرش چندان متوجه ساختارمند بودن یا نبودن کمپین نخواهد بود چه، مستقیمن با ارجاع به سند کمپین چنین تصمیمی ضروری است.
چنانچه از نظر ناهید جعفری" اگر بنا باشد وجه نقد دریافت شود، تغییرات اساسی در سند های کمپین لازم است که محتاج طی روندی خاص است و اگر یک بار از جایی پولی گرفتیم یعنی از هر جای دیگری نیز می توان قبول کرد و بعد از آن این روند قابل کنترل نیست."
آیدا سعادت نیز لزوم تصمیم گیری در مواقع خاص را باعث نقد ساختار موجود ندانست و گفت: " ساختار از پیش ساخته شده را نمی توان به فعالیتی داوطلبانه که ماهیتی مستقل از ساختارهای پیش فرض ما دارد تحمیل کرد. آدم های درون یک شبکه ی سیال بر اساس امکانات، مقتضیات و پتانسیل خود برای رسیدن به هدفی که در مورد آن توافق شده تلاش می کنند.
بهاره اما در این رابطه نظری متفاوت داشت وقتی اینچنین گفت: " هدف کمپین محدود به امضا جمع کردن نیست، مثلن سایت مربوطه اخبار زنان را نیز منتشر می کند، پس جایزه هم برای تشویق یا حمایت می تواند به آن تعلق بگیرد که به خاطر وسعت و گستردگی این فعالیت ها بوده و این چیزی را زیر سوال نمی برد."
مریم زندی نیز مهمترین نتیجه ی بحث جایزه را صحبت های عمومی پیرامون آن دانست و گفت: "یکی از بهترین روش های گفتگو، روشی است که در کمپین وجود دارد و این به علت وجود طیف های سنی مختلف است و بر این اساس است که در عین بی ساختاری ساختار داریم و این روحیه ی گفتگو را بصورت تربیتی می توان به اعضای خانواده انتقال داد."
پروین اردلان یکی دیگر از کسانی بود که در این رابطه چنین گفت: " در ابتدای کار اصلن گرفتن جایزه پیش بینی نشده بقود و ما فقط می خواستیم دوام بیاوریم و اتفاقن به خاطر همین تداوم جایزه گرفته ایم و نه به خاطر بی ساختاری. اینکه چه مواقعی باید تصمیم گیری شود بعنوان یک سوال مطرح است. در هر شهری تصمیم گیری انجام می شود ولی بر اساس سه سند کمپین از یک سری حداقل ها عبور نمی شود. افراد شاید به مرور زمان عوض شوند ولی تصمیم ها آنقدر تغییر نمی کند. اگر دولت هم به کمپین پیشنهاد مذاکره دهد، کسی حرف نمی زند بلکه بطور قطع گروهی صحبت می شود. کارگروه های مختلفی هستند و ما کار را به عهده ی کسانی می گذاریم که اطلاعات بیشتری دارند.(مثل افرادی که در کارگروه های مختلف انتخاب می شوند). انتخاب نماینده در اینجا جوابگو نیست زیرا نظم کمپین بر اساس ساختار افقی پیش می رود. پس در چنین مورادی صرفن باید از همین سیستم رای مخالف استفاده کرد. چنانکه در مصاحبه ها هم گفته ایم، افراد زیادی هستند که می روند و امضا جمع می کنند پس انتخاب نماینده نمی تواند کار درستی باشد."
در پایان نیز نفیسه آزاد ضمن به نقد کشیدن بخش زیادی از مباحث مطرح شده، کمپین را در تنها یک مورد نیازمند تصمیم گیری دانست که همان اعلام پایان جمع آوری امضاهاست. وی با بیان اینکه کمپین یک پروژه است گفت: "ما اصول آن را پذیرفته ایم اگرچه در کنار جمع آوری امضا کتاب هم ترجمه می کنیم، سایت هم داریم و ... . که این بدون ورود به ماهیت کمپین، شاخ و برگیست که بطور طبیعی افراد مشتاق به فعالیت، بدان داده اند. بنابراین قرار دادن یک چنین فرایندی در منگنه ی اتخاذ تصمیم چیز بی ربطی است." وی با تاکید بر اهتمام فعالین در جمع آوری امضا خواهان صرف وقت و توجه بیشتر به این موضوع شد.

جمع بندی مختصر کل بحث
- اگرچه عنوان بحث در همان آغاز بحث مورد انتقاد قرار گرفت، اما تقریبن همه ی حاضرین با دقت در واقعیت و ماهیت کمپین بر برخورداری کمپین از ساختار، اما نه ساختار متعارف در جامعه ی ما اتفاق نظر نسبی داشته و وجود ساختاری افقی و منعطف ِ غیر ِ مرکزگرا را از امتیازات کمپین دانستنه، و معتقد بودند بر اساس درک پیشینی از ساختارهای متداول ِ عمودی است که ساختاری چون ساختار کمپین با نظمی دیگر گونه، چون واقعیتی بی ساختار جلوه می کند.
- اجماع نسبی بر این واقعیت بود که کمپین خود را بر پایه ی حداقل هایی که اسناد کمپین تعریف کرده است واقعیت می بخشد و بر اساس همین اسناد است که در افق اولیه مواردی نظیر دریافت جایزه پیش بینی نشده بود و همچنان نیز چنین ضرورتی احساس نمی شود. - موضوع عمده در مسیر کمپین همچنان جمع آوری امضا تشخیص داده شد و بر اهتمام فعالین و ساختار کمپین بر آن تاکید شد.

فمنیسم رویکردی حاشیه ای در علم و زندگی اما تاثیر گذار

نويسنده: احمد صادقي
تمام مبارزه های گسترده ی رهایی بخش متضمن چالش هایی با باور های تثبیت شده است. تلاشی برای آزادی از روابط اجتماعی ظالمانه است. مبارزه ی زنان نیز به چالش کشیدن و مبارزه ایست با باور های مرد سالارانه درباره ی ماهیت زنان و جایگاه مناسب آنان در جامعه. مبارزه با ایدئولوژی های مجزا ولی مکمل که خدا یا طبیعت مقرر کرده و این امر مستلزم آن بود که زنان خود را به قلمرو خانه، کار خانگی ، بارداری و پروزش بچه و برای زنان با منزلت و طبقه ی بالا تر حضور در امور خیریه محدود نمایند.

جنس و جنسیت و تفاوت انسان ها بر اساس آن همواره موضوعی است که میان رفتار شناسی و زیست شناسی و علوم اجتماعی چالش هایی را به وجود آورده است. کانون چالش بر سر این پرسش اساسی است که رفتار انسان تا چه حد متأثر از طبیعت و عوامل زیستی و تا چه حد متأثر از عوامل محیطی و اجتماعی است؟!. همواره برخی از رفتار شناسان و زیست شناسان با مشاهداتی که حاکی از تفاوت در ارگانیزم زن و مرد است به نوعی به توجیه تفاوت های اجتماعی و رفتاری موجود پرداخته اند در مقابل برخی از متخصصان اجتماعی با تاکید بر نقش جامعه پذیری و سنت های آموزشی مدعی آنند که سنت های اجتماعی، و نه ظرفیت ذاتی، مانع از رشد فکری زنان می شوند. چون مغز " فاقد جنس است"و به آسانی می توانیم ببینیم که تفاوت میان دو جنس محدود به بدن است، چون بدن تنها بخشی است که در تولیدمثل به کار می رود. اما ذهن چون عمدتاٌ رضایت خود { از امری} را اعلام می دارد و این کار را در مورد همۀ افراد به یک شکل انجام می دهد، می توانیم نتیجه بگیریم که فاقد جنس است. همچنیین تفاوت در اندازه ی مغز به تنهایی نمی تواند علت توجیه روابط موجود یا تفاوت های موجود شود چرا که بخشی از تفاوت در اندازه ی مغز مربوط به تفاوت در اندازه و بزرگی جسم است. برخی از کنش ها و بیشتر واکنش ها و رفتار ها ممکن است به خاطر عوامل ژنتیکی باشد به این ترتیب رفتار گرایان و طبیعت گرایان معتقدند رفتار انسان بر اساس عوامل زیست شناختی تعیین شده است اما در مقابل برخی جامعه شناسان بر این باورند که بعضی از رفتارها و کنش ها در حین تجربه زندگی در روند فرهنگ پذیری امکان وقوع یافته است و عوامل اجتماعی ، مناسبات اقتصادی و فرهنگی موجب شکل یافتن جنسیت شده است و انسان های به نسبت موجودات دیگر رفتار خود را با سهولت بیشتری بر پایه فرهنگی و سطح تکامل مناسبات اجتماعی خود تغییر می دهند . در مقابل یافته های زیست شناختی که به قدرت جسمی و ذهنی بیشتر مردان بر زنان اشاره دارد و سلطه طلبی و تعرض مردانه به عنوان صفات طبیعی می داند و معتقد است این عوامل موجب به وجود آمدن مناسبات میان رن و مرد شده است مطالعات انسان شناختی به تفاوت های مناسبات اجتماعی میان اقوام مختلف ، روابط سلطه یا همکاری و عدم سلطه جویی و عدم تعرض دو جنس از جامعه اشاره می کند و این تفاوت ها را ناشی از عوامل محیطی، اقتصادی، سطح فن آوری، سازمان های اجتماعی، محیط و نقش های جنسیتی می داند. به عبارت دیگر بروز رفتارهای منتسب به دو جنس جنبه با ثبات و پایداری ندارد هر چند که در اغلب فرهنگ ها مردان در مقایسه با زنان رفتارهای تعارضی قوی تری داشته اند ولی در عین حال مشخص شده که رفتارهای متفاوت آنها متأثر از فرهنگ بوده و عوامل زیست شناختی نمی توانسته دخالتی در آنها داشته باشد. تفاوت های جنسی جنبه زیست شناختی، ولی تفاوت های جنسیتی جنبه فرهنگی و اجتماعی دارد. به عبارت دیگر این فرهنگ است که نقش ها را برای هر دو جنس در روند جامعه پذیری آنان رقم می زند.

رویکرد های متاخر نسبت علوم اجتماعی و علوم طبیعی و رابطه ی طبیعت و جامعه با نقد استقراگرایی مطلق حتی در علوم طبیعی به مرز متفاوت اما تاثیر گذار فاکت های جامعه شناختی و تجربی اشاره دارد بر این اساس به حضور انسان و اجتماع در طبعیت و هم تاثیری آنها بر یکدیگر هر تفسیر و توصیف از جهان طبیعی و اجتماعی را باز تولید اجتماعی از جهان تلقی می نماید و رویکرد استقرایی را برای فهم و تبیین پدیده های جامعه شناختی ناتمام می داند. مشاهدات و بررسی های بدست آمده از زندگی نخستی ها بیانگر این است که حتا میان حیوانات نیز آمیزه و الگو هایی از پرخاش جویی و سلطه طلبی ( که بیشتر در جنس مذکر وجود دارد) و هم نوع دوستی وجود دارد که شاید بتوان بر اساس آن به درک بهتری از منشا وجودی الگو های رفتار ی متفاوت در جوامع انسانی رسید.مشاهده بر روی رفتار شامپانزه ها به عنوان نخستی ها یی که نزدیکترین موجودات به انسان ها هستند نشان دهنده ی نوعی از سازمان یافتگی در قالب دسته ها و گروه ها ، روابط بین شخصی، زیست – بوم و مبارزه بر سر قلمرو و همکاری برای جمع آوری غذا و رفتار هایی با پیام هایی از خشونت و همکاری است . درست در میان برخی از شامپانزه ها علاوه بر عمل طبیعی و غریزی خشونت بر سر سرگروهی و انتخاب جفت و قانون قوی تر ها، خشونت هایی دیگری نیز وجود دارد که شامل قانون قوی تر ها نمی گردد بلکه بر اساس اتحاد احتمالی است که میان دو یا چند شامپانزه ( سرگروهی که دیگر پیر شده و چند جوان ) برای خارج کردن رغیبی است که شادکام از پیروزی در نبرد بر سر سرگروهی بوده است. همچنین بررسی های دیگری وجود دارد که نشان می دهد پرخاش جویی در میان آنها اندک، جنس مونث در میان آنه غالب و درگیری های پیش آمده میان آنها به سرعت با آشتی به پایان می رسد و کمک به هم دیگر و نجات کودکان از خطر در آنها دیده شده است. در جوامع انسانی نیز آمیزه هایی از الگو های صلح ، همکاری، خشونت و سلطه طلبی بر سر قدرت خواه بر سر امور سیاسی ، اقتصادی و یا حتا علمی و خانوادگی وجود دارد اما تنها به صورتی متمدنانه تر به نمایش گذاشته می گردد. بنابر این نمی توان با قطعیت در مورد رفتار خشونت آمیز و توجیه طبیعی بودن و تغییر ناپذیر بودن روابط نابرابر در جامعه سخن گفت چرا که در میان جانوران دیگر نیز انواعی از زندگی و رفتار های متفاوت وجود دارد این روابط می تواند نشان دهنده ی این امر باشد که محیط طبیعی و تجربی نیز دارای سرشت و ماهیت ثابت و تغیر ناپذیر نمی باشد .

شغل و تقسیم کار جنسی
شغل زنانه و مردانه بنا بر تعریف مشاغلی است که با ایده ما نسبت به زن بودن و مرد بودن انطباق داشته باشند. بر این اساس تقسیم کار به کار خانگی و کار غیر خانگی و مشاغل با تخصص و مهارت بیشتر و کمتر توجیه و استمرار می یابند.
زنانی که در شاخه های مختلف زندگی به خصوص در مشاغل حضور پیدا می کنند اگر بخواهند از سطح تعریف شده ای که برای آنان مشخص و ساخته شده فرا تر روند باید توانایی ، قدرت، مهارت و همینطور از نظر پایگاه و منزلت طبقه ای در سطح بالا تری نسبت به مردانی که هم شرایط با آنان هستد داشته باشند و به دست آورند تا موقعیت پایین زنانگی خود را بپوشانند. در نتیجه گزینش آنان در سطح بالاتری از مردان هم سطح آنان است. این عمل به دور از نوع نگرش و عامل جنسیت که موجب جدایی انتزاعی، ساختگی و سوگیرانه ی فضای زندگی چه در حوزه ی فیزیکی و چه در حوزه ی روانی میان زنان و مردان به صورتی بیش از میزان لازم می گردد سبب می شود زنان نتنها در هویت انسانی و زن بودن خود دچار بیگانگی شوند بلکه با این همانی پیدا نمودن با مردان (نگرش و فضای مردسالارانه) به مراتب بالای شغلی برسند به گونه ای که زنان باید از مردان ، مردانه تر رفتار نمایند یا از بورژوا ها ، بورژوا تر باشند این امر در مورد اقلیت های دیگر چون رنگین پوستان و خرده فرهنگ ها نیز وجود دارد. مثال این امر جبهه گیری احساسی و به دور از تعقل برخی از سیاستمداران زن نسبت به موقعیت فرو تر زنان در قوانین و جامعه و طرفداری از نگرش ساختارمند شده ی مردسالاری به جای رویکردی انسانی به مشکلات و خواسته ها است. این امر برابری اجتماعی و سیاسی را دچار نقصان می نماید مگر اینکه در موازنه ی قدرت و اختیارات دگرگونی ای ایجاد شود یا بر اساس نظر بردیو« مبارز ای متناسب» شکل گیرد و ابزار و امکانات مناسب در اختیار زنان قرار گیرد.

در شرایط کنونی تقسیم کار جنسی و جنسیتی حضور زنان در مشاغل همراه با پشت سر گذاردن مراحل گزینشی و حساسیت بیشتر نسبت به عملکرد آنان است چرا که نگرش غالب کنونی و نقطات اتکاء آن، زن در قدرت و سهیم بودن در آن را نمی پذیرد و زنی را که فرمان می دهد و مدیریت می کند را یک چیز عادی و «طبیعی» نمی داند چرا که سطوح شغلی و مشخصات کسانی که باید آن را بر عهده بگیرد و آن حضور داشته باشند کاملن تعریف شده است. سیاست تغییر موازنه به بر هم زدن مناسبات تثبیت شده ی نه چدان درست و معتبر رایج، پیرامون مشاغل و دیگر فعالیت های اجتماعی که به وسیله ی مهندسی فرهنگی موجود در آن که حتی مشخصات شخصیتی را بر اساس هنجار های مورد پسند خود و به عنوان افکار عمومی بر دیگران تحمیل و بزرگنمایی می نماید اشاره دارد و راه برون رفت از این شرایط را در مبارزه ی مستمر و آگاهی بخش مدنی در راستای تحقق خواسته ها و نیاز های عینی پیش رو می داند. بر این اساس تنها تغییرات کوچک که منطبق بر منطق ساختاری است نمی تواند به اندازه ی کافی مفید فایده باشد چرا که تغییرات اساسی و بنادینی در عمل و افکار آدمی به وجود نمی آورند و تغییر نقشی چندان متفاوت با نقش پیشین نمی باشد و با ساختار موجود سازگاری دارند و زمانمندند اما مطالبه ی همین خواسته ها نیز ضروری و لازم است. مثلن سرمایه گذاری زن و مرد به عنوان پدر و مادر و پرورش و تربیت کودکان تنها در همکاری محدود در کار خانگی و شستشوی ظرف ها و انجام دیگر کار های جزیی از سوی مردان نمی توانند به تنهایی موجب تغییر این سرمایه گذاری ها گردد بلکه باید حضور مرد به عنوان پدر و وظایف او نسبت به فرزندان و تخصیص زمان به آنان پر رنگتر گردد هر چند که این امر برای بیشتر مردان بسیار تحمل ناپذیر و غیر قابل قبول است. به عبارت دیگر تغییر باید بیشتر از اینکه معطوف به امور جزیی و فضای خانگی باشد باید خود را حول محور همگانی و فضای عمومی معطوف نماید چرا که بی توجهی به تاثیرگذاری متقابل فضای عمومی و خصوصی و توجه به امور جزیی ممکن است تغیییر در موازنه ی قدرت و مناسبات را بی اثر و محافطه کارانه نماید. تغییر نام دادن و انتقال سلطه از جایی به جای دیگر تضمین کننده ی از میان بردن آن نیست چرا که سلطه امری ساختاری و نهادی است که به صورت امری نهادینه شده و درونی شده در آمده است بنابر این باید اقدامی عینی نسبت به آن صورت گیرد بر این اساس زنان باید مهارت و توانایی خود را تثبیت نماید اما نه بیشتر از مردان همطراز آنان و این امر مستلزم رقابت برابر و حذف گزینش سخت تر نسبت به ورود زنان به مشاغل است در غیر این صورت همواره اضطراب ، بی اعتمادی ، تنش و افسردگی و در نتیجه انفعال و کناره گیری از فعالیت های اجتماعی گریبان گیر آنان خواهد بود و در نتیجه احساس پایین تر بودن، ضعیف تر و ناتوانی و جنس دوم بودن در آنان باقی و تثبیت شده خواهد بود و این نگرش در تربیت و جامعه پذیر شدن کودکان به صورت امری مطلق و تغییر ناپذیر باز تولید می گردد و چرخه ی سلطه و نابرابری باقی خواهد ماند. تقسیم جنسیتی کار خود موجب دیدگاه ارزشی نسبت به پذیرش شغل می شود و سبب به وجود آمدن تقسیم کار بر اساس کار خانگی و کار بیرون از خانه است . در این فضا برخی از شغل ها مردانه " مرد نان آور " و برخی زنانه" کدبانوی خوب خانه " می نمایاند بر این اساس مردان و زنانی که در این نوع تقسیم کار قرار دارند از انجام دادن کار هایی مختص به جنسیتی خاص شمرده می شود سر باز می زنند. گاهن اتفاق می افتد مردانی که دارای شغل آشپزی یا بافندگی هستند از انجام این کارهای مشابه در منزل خود داری می کنند چونکه آن را امری زنانه و مربوط به "کدبانو " در نظر می گیرند در صورتی که آشپزی و یا بافندگی را در محیط کاری، به صورت شغل هر روزه تجربه می کنند؛ به عبارت دیگر اگر این کار در محیطی غیر از محیط خانه مثلن در کارگاه صورت گیرد قابل اجر است چرا که کاری مربوط به " مرد نان آور " خانه می شود. این تفکیک فضاهای تولیدی و بازتولیدی از یکدیگر، همچنین منشا اصلی الگوی "مرد نان آور" به حساب می آید. زنان تحت برچسب "فرودستی ذاتی یا طبیعی" از فعالیت در بازار کار منع شده و به کسب مهارتهایی تشویق شدند که برای کار در فضای خصوصی و انجام تمام و کمال نقش "مادری و همسری" برایشان مفید باشد. تشویق مهارت ها بیشتر به سوی مشاغل سلطه پذیر تر و غیر تخصصی تر هدایت می گردد.

با تاکید بیش از حد بر نقش تاثیر گذار زنان در باروری و تربیت و مراقبت از کودکان ، گستره ی فعالیت کاری و اجتماعی آنان محدود به حوزه ی خانه می شود و بسیاری از آنان از تجربه کردن متفاوت و هیجان انگیز و سازنده تر زندگی که در رابطه با پروراندن استعداد ها و خود شناسی هویتی است محروم می شوند.به این ترتیب در برابر نوع دوستی ، نوعیِ نوع دستی اجباری را چه با مزد و چه بی مزد به زنان تحمیل می گردد. شغل زنانه و مردانه بنا بر تعریف مشاغلی است که با ایده ما نسبت به زن بودن و مرد بودن انطباق داشته باشند. شرایط کنونی این «مشاغلی زنانه» هستند که در پایین ترین رده ها قرار دارند. شغل مونث است، یعنی شغلی در موقعیت زیر سلطه، عموما با دستمزد پایین و در نهایت شغلی که ظاهرا زنان در آن باید قابلیت های «زنانه، جنس دوم بودن» خود یا آنچه چنین تصور می شود را نشان دهند.این گونه تقسیم بندی شغل ، مهارت های زنان را که به وسیله فرایند و یا به عبارت دیگر پروژه ی جامعه پذیری شکل می یابد در خدمت ساختار قرار میدهد وساختار نیز آن را تقویت و تداوم می دهد و تنوع شغل های زنانه ای را چون مراقبت، پرستاری، پزشک کودک و زنان تبلیغ می نماید اما نه در سطح جراحی و دیگر تخصص هایی که وجود دارند بلکه در مهارت هایی که سلطه پذیر ترند.

جامعه روابط سلطه و تفکیک را در شبکه ی روابط اجتماعی و نقش پذیری تقویت می نماید به عنوان مثال کودکی که با اسباب بازی غیر از آنچه که بر ای جنسیت خود تعریف شده بازی نماید از سوی بزرگسالان شماتت و از سوی گروه همتایان خود طرد می شود این امر به کنارگیری و یا بیشتر مواقع همنوایی منجر می شود. همچنیین در برخی مشاغل که ویژگی های نمادین شخصیتی و عرفی در آنها بدیهی انگاشته می شود در صورت ورود فرد ی که با تصورات و پیشداوری های موجود در آن متفاوت باشد با تمسخر و عدم همکاری از سوی همکاران و دیگران مواجه می شود . به عنوان مثال پرستارِ مرد ممکن است با نوعی عدم پذیرش از سوی مسولین و بیماران روبه رو شود حتا اگر کار خود را بدون اشکال انجام دهد چرا که همواره پرستاران در قالب یک زن تعریف شده اند و یا اینکه بیشتر پست های مدیریتی را مردان اشغال می نمایند حتی اگر چه از لحاظ قابلیت و توانایی فاقد شایستگی های لازم باشند.

رویکر فمینستی با انتقاد به نظریه های جامعه شناختی که پیرامون شغل و تقسیم کار وجود داشتند و به نوعی مباحث فمینیستی در آن به آشفتگی کشیده می شد و هر کدام از آنان به شیوه های خاص خود نتوانسته بودند ویژگی جنسیتی تقسیم کار را چه در حوزه ی اقتصاد و چه در حوزه ی مربوط به خانه توضیح دهند پژوهش های خود را به سوی مطالعات فرهنگی و اقتصادی و تولید و باز تولید هویت های جنسی شده، روابط صمیمانه و ساخت و تنظیم اجتماعی عواطف و مناسبات معطوف نموده است و نقد خود را از نابرابری و تبعیض در زندگی و زندگی روزمره به تبعیض در علم و نقد علمی و روش های مرسوم جمع آوری داده ها، رابطه ی میان پژوشگر و موضوع مورد پژوهش و باز اندیشی در مورد روابط قدرت در تحقیات و مناسبات اجتماعی و پیامد های اخلاقی ناشی از آن، رابطه ی انسان و زیست بوم و به چالش کشیدن پارادایم های رسمی و ارائه ی بدیل های برای آنها کشانده است.
مبارزه ی زنان توجه خود را به انضمامی بودن، تفاوت های کیفی وپیچیدگی در روابط را به جای درگیری بر مسایل صرفن کمی و انتزاعی معطوف نموده است و خواهان برون رفت و حل دوگانگی های انتزاعی در اندیشه های مردانه، طبیعت و فرهنگ، سوژه و ابژه، خرد و عاطفه، خود و دیگری، جسم و ذهن به نفع شناخت پیچیدگی ها و کل نگری و ادغام مجدد شناخت با تجربه ی زندگی روزمره است. این سنتزی اجتماعی فراهم می نماید که مسئله ساز نیست و استراتژی های اجتماعی را که نیاز به عمل کردن از راه انکار بدن ، حمله به طبیعت، درگیری مرگ آور میان خود و دیگری را در خود نداشته باشد و به اشکالی که مردانگی و زنانگی انتزاعی را بر خود می گیرند و باز تولید می نمایند وابسته نیست و زمینه ای را برای گفتمان و بسط دموکراسی اجتماعی پدید آورد.
------------------

منابع:
نرسیسیانس( امیلیا) : « رفتار اجتماعی جنسیتی: طبیعت یا پرورش» تهران: نشر افکار و سازمان میراث فرهنگی کشور،1983.
پولن دولابار(فرانسوا): « متون فمینیستی : دربارۀ برابری دو جنس» مترجم هما مداح.
رهبری(لادن): «جنسی شدن مغز: آیا مغز زنان و مردان متفاوت است؟».
گفتگوی پیر بوردیو و کاترین پورتوون:« همیشه جای یک سبیل خالی است!» مترجم: ناصر فکوهی،1998.
بنتون (تد ) و کرایب (یان): فلسفه علوم اجتماعی، ترجمه شهناز مسمی‌پرست و محمود متحد، نشر آگه،1384.

8 مارس در کنار زاينده رود


کمپين يک ميليون امضا در اصفهان: برنامه بزرگداشت روز 8 مارس روز جهانی زن، به همت اعضای کمپين يک ميليون امضا در اصفهان و در کنار رودخانه زاينده رود برگزار شد. در اين مراسم که اعضای کمپين از شهرهای تهران، رشت، آمل، کرمانشاه، کردستان و سميرم در آن شرکت داشتند سه مبحث عمده مورد بحث قرار گرفت: ابتدا مسئله ساختار کمپين و مباحث مربوط به آن در برنامه صبح و با مشارکت گروهی همه اعضا بررسی شد. در اين جلسه که در هوای آزاد و زير آسمان آفتابی برگزار شد و گزارش مفصل آن در روزهای آينده منتشر خواهد شد،هر يک از اعضا از ديدگاه خود به بررسی اين ساختار و مزايا و معايب آن پرداختند. بعد از ظهر و در دو نوبت به ترتيب در مورد مسئله خشونت های ناموسی و برنامه ی شش ماهه ی آينده کمپين صحبت شد. در برنامه اول ابتدا يکی از اعضای کميته خشونت های ناموسی به ارائه گزارش از فعاليتهای اين کميته پرداخت و پس از آن اعضای ديگر شهرهای کمپين نظرات و راهکارهای خود را در زمينه برنامه های مشترک در مبارزه با خشونت های ناموسی عنوان کردند .، در حاشيه اين برنامه تئاتری در زمينه خشونت های قانونی اجرا شد. در جلسه پايانی ، برنامه های شش ماهه آينده در شهرهای مختلف مورد بحث و تبادل نظر اعضا قرار گرفت و بر تداوم نشست های سراسری به شکل هدفمند و برنامه ريزی شده تاکيد شد. اين برنامه در ساعات پايانی شب در حالی خاتمه يافت، که چهره های خسته ولی اميدوار به تغيير ِ کمپينی ها، برای رسيدن به ديگر برنامه های تدارک ديده شده برای هشت مارس مکان جلسه را ترک کردند. گزارش تفصيلی اين نشست به زودی منتشر خواهد شد.

نگاهي مختصر به تاريخچه جنبش زنان و 8 مارس

کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز در اصفهان، ضمن تبریک و گرامیداشت 8 مارس – روز جهانی زن- متن زیر را جهت آشنایی به همه برابری طلبان تقدیم می کند.

تاریخچه ی 8 مارس
روز جهانی زن، روایتگر زنانی است که برای تغییر موقعییت نابرابر زنان مبارزه کرده اند. اندیشه تعیین یک روز به عنوان روز جهانی زن به اولین کنفرانس بین المللی احزاب سوسیالیست دنیا در سال 1910برمی گردد که در آن، کلارا زتکین آلمانی پیشنهاد کرد به منظور احترام به جنبش احقاق حقوق زنان روزی به عنوان روز زن انتخاب شود. وی 8 مارس را به پاس مبارزه زنان کارگر صنعت نساجی امریکا در سال1857را پیشنهاد داد. استدلال او این بود که روزی شاخص در میان مبارزات زنان و نمونه ای الهام بخش از کوشش های آنان، برای روز جهانی زن در نظر گرفته شود. این پیشنهاد ،پس از بررسی گروه های مختلف زنان به تصویب رسید.
در 8 مارس 1857، زنان کارگر نساجی نیویورک در اعتراض به شرایط غیر انسانی کار وحقوق کم، تظاهرات کردند که با دخالت پلیس سرکوب شد. سال بعد، زنان اتحادیه کارگری زنان را تشکیل دادند و بدین طریق سعی کردند از حقوق خود دفاع کرده و به حقوق اولیه ی انسانی در محیط کار دسترسی یابند. و هر ساله در 8 مارس طی تظاهراتی زنان خواستار حقوق بیشتر، کار کمتر، حق رای ، پایان دادن به کار کودکان و ... بودند. تا این که 53 سال بعد این روز به عنوان روز جهانی زن اعلام شد و سال ها به شکل علنی یا غیر علنی در سایر کشورها نیز برگزار گردید. و سرانجام در سال 1975 سازمان ملل متحد، این روز را به عنوان روز حهانی زن به رسمیت شناخت. و از آن زمان به بعد روز جهانی زن وجهه ای رسمی تر یافت.
این روز در ایران به نماد اعتراض زنان به موقعیت نابرابر وتبعیض امیز خود،تبدیل شده است، در روز جهانی زن، زنان ایرانی ضمن اعلام هم بستگی با زنان جهان به بیان خواسته های خود می پردازند.

جنبش زنان در ایران
فعالیتهای حقوقی زنان ایران که از زمان مشروطیت آغاز شد، در سالهای پس از انقلاب مشروطه و جنگ جهانی اول به صورت انجمنهای مستقل و با هدف افزایش حقوق زنان ادامه یافت که بیش از هر چیزی به صورت تاسیس مدارس دخترانه و انتشار نشریه های زنان نمود می یافت.
جمعیت پیک نسوان در حدود سال 1300 برای اولین بار در ایران، 8 مارس را به عنوان روز جهانی زن به رسمیت شناخت و مراسمی به مناسبت این روز در رشت برگزار کرد. پس از آن در سال 1306 سازمان بیداری زنان با نمایش " دختر قربانی " 8 مارس را گرامی داشت.پس از دهه های 1320 و 1330 جنبش زنان ایران وارد فضای جدید تری شده و در این دوران سازمانهایی در جهت تقاضای حقوق سیاسی و اقتصادی زنان شکل گرفتند. در 8 مارس 1357 که اولین 8 مارس بعد از انقلاب بود، زنان بسیاری در اعتراض به لغو قانون حمایت از خانواده، منع قضاوت زنان و قانون حجاب اجباری در تهران و برخی شهرستانها به خیابانها آمدند اما پس از به خشونت کشیده شدن اولین 8 مارس بعد از انقلاب ، در سراسر دهه 60 و اوایل دهه 70، 8 مارس در محافل مطالعاتی فعالان زن و در خانه ها گرامی داشته می شد که این وضع تا روی کار آمدن دولت آقای خاتمی ادامه داشت. در سال 78 پس از سالها 8 مارس به حوزه عمومی بازگشت و گروههای مختلف زنان مراسمی را در یک مکان عمومی به این مناسبت برگزار نمودند. تا سال 81 این مراسم توسط انجمنهای زنان در مکانهای مختلف برگزار می شد اما در سال 81 برای اولین بار مراسم 8 مارس با مجوز استانداری تهران به مکان اصلی خود یعنی خیابان بازگشت و در پارک لاله برگزار گردید. اما بعد از آن در سال 82 مجوز برنامه 8 مارس در پارک لاله لغو گردید.

در 22 خرداد 84 همزمان با انتخابات ریاست جمهوری، فعالان جنبش زنان در تجمعی در مقابل دانشگاه تهران به نقض حقوق زنان در قانون اساسی اعتراض کردند اما پس از آنکه در 8 مارس 84 تجمع زنان در پارک دانشجو با سرکوب شدید نیروهای امنیتی مواجه شد و در سالگرد 22 خرداد در سال 85 تجمع میدان 7 تیر که با عنوان همبستگی زنان و به منظور اعتراض به نقض حقوق زنان در قانون مدنی برگزار می گردید، توسط ماموران امنیتی و لباس شخصی به خشونت کشیده شد و عده کثیری از فعالان جنبش زنان و دانشجویی بازداشت و روانه زندان شدند، گروههای مختلف زنان در تابستان 85 به منظور انتخاب روشی کاملاً دموکراتیک و مسالمت آمیز اقدام به راه اندازی کمپینی برای بیان مطالبات برابری خواهانه خود و اعتراض به تبعیضهای جنسیتی نمودند.
کمپین 1میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز در 5 شهریور 85 پشت درهای بسته موسسه رعد تهران شروع به کار کرد ودر مهرماه 85 فعالیت خود را در اصفهان آغاز نمود. این کمپین با هدف جمع آوری 1 میلیون امضا از شهروندان ایرانی که چه درداخل کشور و و چه در خارج از کشور سکونت دارند و معتقد به وجود تبعیض علیه زنان در ایران هستند فعالیت می نماید.
کمپین 1 میلیون امضا دارای 3 سند اصلی است:

1- طرح کمپین و جزوه آموزش چهره به چهره
2- دفترچه تاثیر قوانین در زندگی زنان
3- بیانیه کمپین

کمپین 1 میلیون امضا که توسط 54 نقر در سال 85 آغاز گردید اکنون پس از گذشت بیش از دو سال، در 16 استان کشور و در بین ایرانیان 7 کشور دیگر به فعالیت خود به منظور افزایش آگاهی عمومی نسبت به وضعیت زنان همراه با جمع آوری امضا ادامه می دهد.

دستاوردها
فعالین جنبش زنان در ایران از ابتدای شکلگیری این جنبش تا کنون ایجاد تغییرات مثبت در زندگی زنان جامعه را هدف اصلی خود قرار داده و برای رسیدن به این هدف هزینه های بسیار پرداخته اند. تاریخ این جنبش نشان میدهد که بخش عمده فعالیتها همواره بر امر آموزش و آگاهی رسانی متمرکز بوده است. لذا شاید بتوان مهمترین دستاورد آن را نیز ابداع و بکارگیری روشهای نوین و متنوع اطلاع رسانی و آموزش درباره مسائل مربوط به زنان خصوصا قوانین مرتبط به آنها دانست. مانند روش بدیع آموزش چهره به چهره و جمع آوری امضا که در سالهای اخیر توسط گروهی از فعالین حقوق زنان یعنی کنشگران کمپین یک میلیون امضا بکار گرفته شده است. اما اگر بخواهیم بطور خاص و موردی درباره بخشی از دستاوردهای این جنبش در سالهای اخیر سخن بگوییم، می توانیم به مخالفت به لایحه حمایت!!! از خانواده و ممانعت از تصویب آن اشاره کنیم.(این لایحه ازدواج مجدد مردان را بدون نیاز به اجازه همسر اول تسهیل کرده و برای مهریه زنان مالیات تعیین مینمود.) کوشش فعالان حقوق زن در ایران مانع مطرح شدن این لایحه در صحن علنی مجلس شد. دگرگونی قانون ارث برای زنان پس از 76 سال و افزایش سهم ارث زن از دارایی همسر نتیجه مهم دیگری از فعالیتهای کسانی است که برای برابری حقوق زن و مرد تلاش میکنند. به عبارت دیگر در 6/11/87 نمایندگان مجلس هشتم تصویب کردند که زنان از یک هشتم از قیمت اموال منقول و یک هشتم از قیمت اموال غیر منقول اعم از عرصه(زمین) و اعیان(درخت و منزل) ارث ببرند.(تا پیش از این برطبق قانون مدنی ایران زنان فقط یک هشتم آن هم از درخت و ومنزل ارث می بردند). درباره دیه حوادث نیز میتوان به تغییر قانون مرتبط با بیمه زن و مرد اشاره کرد. براساس لایحه جدیدی که در مجلس تصویب شد، شرکتهای بیمه بدون لحاظ جنسیت و مذهب مکلف هستند تا سقف تعهدات بیمه نامه را پرداخت نمایند، یعنی از این پس دیه در مورد زن و مرد مسلمان و غیر مسلمان در خسارات بدنی و همچنین فوت یکسان است. گفتنی است پس از تصویب نهایی این قانون بار دیگر بحث برابری دیه زن و مرد در همه موارد (علاوه بر آسیبهای ناشی از حوادث) مطرح شد. فراموش نکنیم که فرهنگ مرد سالار و قوانین تبعیض آمیز حاکم بر جامعه ایرانی در طی سالیان دراز و حتی قرنها به تدریج شکل گرفته و ساخته و پرداخته شده است و مسلما نمی توان انتظار داشت که در عرض چند ماه یا چندین سال بطور کامل تغییر کند. رسیدن به برابری و از میان برداشتن تبعیض های جنسیتی نیازمند آموزش آگاهی تلاش و قبول مسوولیت از طرف اقشار مختلف جامعه است . به یاد داشته باشیم موقعیت امروز زنان ایرانی حاصل تلاشهای زنان فعال و شجاعی است که در گذشته ای نه چندان دور برای داشتن مدرسه ای دخترانه و یا حق رای و.....قدمهای بزرگی برداشته اند.اینکه فردای دخترانمان زیباتر از امروز ما باشد آرزویی دست نیافتنی نیست اگر همه باهم خواهان تغییر برای برابری باشی.

مشکلات زنان در اصفهان
مشکلات زنان در اصفهان هم چون همه ی ایران تابع دو بخش فرهنگ وسنت است. اما یکی از مهمترین ِ این مشکلات، عدم پذیرش وسرزنش طلاق به عنوان یک راه دور شدن از خانواده ی متشنج است. از آنجایی که نوع نگرش فرهنگ سنتی غالب در اصفهان در امر ازدواج، پرداختن به حاشیه های تشکیل یک زندگی مانند؛ مهریه ، جهیزیه، مراسم و نحوه ی برگزاری آن است که جای توجه به هماهنگی دیدگاه طرفین به اخلاقیات، رفتارها و تفکرات افراد را گرفته است و به دلیل همان دید سنتی به امر طلاق و فرهنگ لباس سفید وکفن سفید رایج در این شهر، خشونت های فیزیکی و روحی در چارچوب خانوده های اصفهان از آمار های بالایی برخوردار است و از جهت دیگر به خاطر دید نادرست مردمی درمورد زن مطلقه و مسئله طلاق، زنان را وادار به تحمل این خشونت ها نموده است تا جایی که حتی تحت فشار، اقدام به خودکشی یا فرار از منزل می نمایند اما به دلیل ترس از عواقب طلاق، برای جدایی اقدام نمی کنند.

درکنار موارد ذکر شده فوق مشکل ساختار قضایی و برخورد های غیر منصفانه و گاه توهین آمیز قضات دادگاه های خانواده در دادگستری اصفهان با زنان متقاضی طلاق، شرایط را به مراتب برای این قشر سهمناکتر می کند و در نهایت استفاده از قانون طلاق ِ نابرابر موجود در قوانین مدنی ایران، چون تیر خلاصی است بر پیکر زنان قربانی خشونت های خانوادگی.
در جایگاه بعدی میتوان به زنانی اشاره کرد که با این امر روبرو شده و طلاق را پشت سر گذاشته اند. این زنان با وارد شدن به فضایی جدید خود را در معرض نگاه و انگشت اشاره اتهام های اجتماعی می بینند، که تحمل تیغ هر نگاهی نیاز به شکیبای و بردباری زاید الوصفی دارد. که امر برای هر انسانی دشوار وگاه غیر ممکن است، و او را تا مرز جنون، دیوانگی و روی آوردن به ناهنجاری های اجتماعی سوق می دهد، مگر آنکه از یک پشتوانه قوی برخوردار باشد که چنین پشتوانه ای صورت نمی یابد، مگر با حمایت های بیرونی چه از طرف خانواده و چه از سوی اجتماع و نهاد های قانونی.

مراكز مشاوره جهت ارائه خدمات به خانواده ها
- مرکز مشاوره خانواده اصفهان(صدای مشاور)،اصفهان،ابتدای خ آپادانا: 2 - 6614007
- مرکز مشاوره شفق،اصفهان، میدان جمهوری،جنب کلانتری، طبقه فوقانی بانک کشاورزی، 3360430
- مرکز مشاوره بینش:اصفهان، خ فلسطین- ساختمان نوید - 2216709
- مرکز مشاوره قائم، بهارستان، خیابان الفت، خیابان ایمان
- مرکز مشاوره نور:شاهین شهر، بلوار عطار،بین فرعی 3-4- 5224575 0312
- مرکز مشاوره بینا، زرین شهر، فلکه مرکزی، سمت راست طبقه 3 - 2221025 0334
- مرکز مشاوره و بهداشت روان(زیر نظر دانشگاه اصفهان)،شامل کلاسهای خودشناسی رایگان برای خانمها، آدرس،خ وحید،اولین کوچه سمت راست- طبقه بالای درمانگاه - 7771051- هزینه مشاوره 1600تومان
- مرکز مشاوره روانشناس اجتماعی، دارای کادر روان شناس و روان پزشک و روانکاو برای همه گروههای سنی، هزینه بصورت 2000 تومان برای 20دقیقه، آدرس، فلکه احمد آباد،اول بزرگمهر، درمانگاه نواب صفوی 2275364
- مرکز مشاوره خانواده جهت کاهش طلاق،خ توحید،کوچه قزلباش - 6266966
- مرکز اورژانس اجتماعی، جهت گزارش موارد اضطراری کودک آزاری و همسر آزاری و ارائه خدمات مشاوره حقوقی و روانشناسی و در صورت لزوم معرفی وکیل
- مرکز مشاوره علوم پزشکی اصفهان، 7922205 و 7922241 برای دانشجویان و خانواده آنها

امروز خورشید درخشان بود

هايده تابش
بعد از مدتها به مناسبت روز تولدم تصمیم گرفتم تغییری به مدل و رنگ موهام بدم و راهی ارایشگاه شدم. روزهای پنج شنبه همیشه آرایشگاه شلوغه!
مادر ودختر جوانی حدود 23 یا 24 ساله کنار دستم نشسته بودند برای همین از فرصت استفاده کردم و برگه را از کیفم بیرون اوردم به دستشان دادم که انرا بخوانند واگر دوست داشتند امضا کنند. ظاهر و نوع پوششان به نظر سنتی می امد هر دو در حالی که مردد بودند برگه را ازمن گرفتند وبا جدیت شروع به خواندن کردند. دختر گاهی با تعجب سوال هایی از مادرش می پرسید ومادر هم شانه اش را به علامت ندانستن بالا می انداخت، بعد از خواندن برگه سوال هایی در مورد بعضی قوانین کردند مثلا نمی دانستند که دختر در 9 سالگی مسئولیت کیفری دارد ولی حتی اگر 40 سالش باشه بدون اجازه پدر نمی تواند ازدواج کنه!؟ منظور از مسئولیت کیفری را برایشان توضیح دادم مادر همان طور که از این موضوع متعجب بود یک دفعه با نگرانی دست های دخترش را گرفت و گفت: ولی یعنی اجازه بدم دخترم بدون اجازه من و پدرش با هر کسی دوست داشت ازدواج کنه؟ تو دلم حرصی خوردم ولی با خونسردی جواب دادم یعنی پسرتان حق داره حتی در 18 سالگی بدون رضایت شما با هر دختری که دوست داشت ازدواج کنه؟ در ثانی طبق قانون اجازه شما مهم نیست، پدره که باید اجازه بده! سکوت کرد.......سعی کردم تا بهش فرصت هضم موضوع را بدم با خانم دیگری که قبلا ازش امضا گرفته مشغول گفتگو شدم که با صدای ان خانم به طرفش برگشتم ، خودکار می خواست که امضا کنه...هردو امضا کردند و برگه را به من دادند.
وقتی از آرایشگاه بیرون آمدم هوا ملس بود وخورشید هم درخشش خاصی داشت؛ به خود گفتم تولد مبارک... دوتا امضا هم کادوی تولدت